تکلیف اول 1 (Organizational Life Cycle)
الگوهای چرخه حیات سازمانی
عنوان: organizational life cycle
چکیده
از ابتدای سال 1950 ، Kenneth Boulding مفهوم چرخههای حیات سازمانی را پیشنهاد کرده بود، بحثهای مربوط به این مفهوم در بسیاری از رشتهها مثل مدیریت، مدیریت دولتی، آموزش، جامعه شناسی، روانشناسی و بازاریابی رخ دادهاند. مقالهی ما یک الگوی کلی چرخه حیات و چندین تغییر آن را نشان میدهد، درباره نقطه ضعف معین تئوری چرخه حیات بحث کرده و ما نیز جهت پاسخگویی به دو سؤال اصلی درباره چرخه های حیات تلاش میکنیم.
اول: آیا چرخه حیات یک سازمان دارای مراحل پیشرفت قابل پیش بینی است؟
دوم: چرخه سازمانی چطور مشابه چرخه حیات زیستی است؟
مشکل دیگر در مقاله ما این است که چطور مدیران رومانیایی، چرخه حیات سازمانی را اداره می کنند؟
کلمات اصلی: بقا، چرخه سازمانی، سالخوردگی، بازنشستگی، پیرشدن.
مقدمه
درسال 1950 ، Kenneth Boulding ابتدا مفهوم چرخههای حیات سازمانی را پیشنهاد کرد. از آن زمان، بحث چرخه حیات سازمانی در بسیاری از رشتهها مثل مدیریت، مدیریت دولتی، آموزش، جامعه شناسی، روانشناسی و بازاریابی رخ داده است. بنابراین، کلی ترین الگوی چرخه حیات سازمانی شناخته شده، سه مرحله دارد: تولد، جوانی و بلوغ/رکود (کاهش). اهداف مربوط به سود، رشد و بقا جهت احاطه کردن ساختارهای هدف بیشتر سازمان ها به نظر میرسند. اما، تأکید بر اینکه یک شرکت روی سه هدف قرار دارد، بیشتر اوقات تغییر خواهد کرد. یک الگوی توصیفی کلی نشاندهندۀ این تأکید متغیر از طریق چرخه حیات کامل سازمان، در شکل 1 ظاهر میشود. البته، همه سازمانها، تمام مراحل را تجربه نمیکنند. درواقع، تنها حدود نصف تمام سازمانهای تجاری جدید، بیشتر از یک سال و نیم باقی میمانند و تنها یک چهارم، ششمین تولد را مشاهده میکنند. نسبتاً چند سازمان سودآور و غیرسودآور، به اندازه کافی برای حرکت در مسیر چرخه حیات کامل باقی میمانند. شکل 1 نشان میدهد که مدیریت بر اهداف متفاوت در طول مراحل مختلف چرخه حیات زندگی تأکید میکند. در سالهای اولیه تاریخچه شرکت- مالک- ، کارآفرین بیشتر به سمت سودها و کمتر به سمت رشد و بقا گرایش دارد. وقتی سودها تضمین میشوند، شرکت میتواند تأکیدش را به رشد تغییر دهد. این تغییر بحرانی از تمایل به سود به سمت تمرکز روی رشد، معمولاً با تغییر سازمانی از مدیریت توسط مؤسس/مالک/کارآفرین و از خانواده اش به مدیریت، توسط گروه حرفهای مطابقت میکند.
تولد، ادغام یا مشارکت ممکن است منجر به ایجاد یک سازمان جدید شود. اما، یک سازمان بیشتر در یکی از دو روش زیر به وجود میآید:یا یک هنر (صنعت) تک نفره گسترش مییابد و یا یک کارآفرین تهاجمی، افراد را جهت کمک به توسعه ایده، محصول یا خدمات جدید جمع میکند. محرک در هر دو مورد معمولاً میل به سودها است.
جوانی، وقتی مدیریت حرفهای به عهده گرفته میشود، هدف اصلی سازمان از سود به رشد تغییر میکند. گروه مدیریتی جدید خواستار اثبات صلاحیت اش است و رشد، آشکارترین روش برای این کار است. رشد به موقعیت اشاره میکند: مدیر یک شرکت بزرگ محترم شمرده میشود- حتی اگر عایدی سرمایه گذاری شرکت، کم باشد. این ارتباط جدید با رشد، نتایجی را فراهم کرده است. اول: اهداف، قابلیت اندازه گیری کم و صراحت کمی داشتند. دوم: سازمان، تأکید روبه افزایشی را روی بازاریابی، امیدواربودن به فروش افزایش یافته که گسترش تأسیسات و کسب ابزار و تجهیزات جدید و مؤثرتر را توجیه خواهد کرد، قرار میدهد.
بلوغ/رکود، درحالیکه یک سازمان بالغ (کامل) شده و شروع به رکود میکند، میل به بقا بر اهداف اولیه سازمان مسلط میشود: سود و رشد. سازمانها در این مرحله در بسیاری از روشها، مخالف سازمانهای مرحله I هستند. سازمان مرحله II بزرگ است؛ تکنولوژی اش پیچیده می باشد؛ ساختارش بوروکراسی است؛ از لحاظ مالی جهت یابی شده است؛ بیشتر با بازار و نیروهای اجتماعی تحت تأثیر قرار میگیرد؛ و چون خیلی پیچیده است و احساس خطر میکند، بر یکپارچگی تلاشهای اعضاء تأکید میکند. مرحله III اغلب جهت معکوس کردن رکود آن با نگاه به ساختار و عملیاتاش و سپس قدرت تازه بخشیدن به آن تلاش میکند. سازمانها نباید قبل از اینکه رو به زوال رفته یا از بین روند، رشد کنند. John Freeman و همکارانش آنچه را که «مسئولیت تازگی» برای سه نوع سازمان مینامند، ثابت کردهاند: اتحادیه کارگران منطقی، روزنامهها و سازندههای نیمه رسانا.
John Freeman ، Glenn R.Carrol و Michael I.Mannan ، «مسئولیت تازگی: وابستگی سن در مسیرهای مرگ سازمانی»، بررسی جامعه شناختی آمریکایی (اکتبر 1983) 710-6922 . تازگی، مسئولیتی برای چنین سازمانهایی است زیرا شرکت های تازه کارتر پس از شرکتهای قدیمی تر میمیرند (از بین میروند). از اینرو، سازمانهای قدیمی تر این انواع، به طور کلی بهتر وفرصت شان برای زندگی طولانی تر می شود. همانطوریکه سازمان ها از طریق چرخههای زندگی شان حرکت میکنند، ساختارها و استراتژی ها تغییر میکنند.
گروه غالب |
مؤسس/کارآفرین |
مدیران تولید حرفه ای |
پرسنل حرفه ای با پیش زمینه و آموزش قانونی/مالی |
جهت یابی |
تولید |
بازاریابی |
مالی |
ویژگی هدف |
عملیاتی، ویژه، قابل اندازه گیری، کوتاه مدت |
عملکرد کمتر، کلی تر |
غیرکاربردی، کلی، غیرقابل اندازه گیری، بلندمدت |
تکنولوژی تولید |
ساده؛ تولید تک واحدی |
سادگی کمتر؛ تولید چندواحدی |
پیچیده؛ تولید مستمر/انبوه |
تأثیر محیط |
زیاد؛ سازمان کامل واکنش نشان می دهد |
قابل دانستن و تاحدی قابل پیش بینی |
قابل پیش بینی و تاحدی قابل کنترل |
تأکید ساختاری |
کنترل/رهبری شخصیتی،سازگار، انعطاف پذیر، اساسی؛ تأکید بر تقسیم/تمایز کارها |
کنترل غیرشخصیتی؛ تمایز قدرت؛ برخی از تجهیزات یکپارچگی رسمی |
بوروکراسی؛ پیشرفت گسترده/استفاده از تجهیزات یکپارچگی |
شکل 1- تأکید نسبی بر سه هدف مختلف درطول چرخه سازمانی
جدول 1 برخی از مشخصات سازمانها در هر سه مرحله چرخه حیات را نشان میدهد. برای مثال، همانطوریکه یک سازمان از آغاز تا بلوغ حرکت میکند، به تغییر از کمبود ساختار رسمی به تمرکز رسمی و به عدم تمرکز رسمی گرایش دارد. در طول سه مرحله، مدیران ارشد ابتدا افراد با توانایی و دانش زیاد، سپس متخصصان و برنامه ریزان هستند. مراحل ارتباط آن به طور غیررسمی شروع شده و نهایتاً بسیار رسمی میشود.
جدول 1- مشخصات در مراحل چرخه حیات سازمانی مختلف
مشخصات |
مرحله شروع |
مرحله رشد بالا |
مرحله بلوغ |
نوع ساختار |
ساختار غیررسمی |
متمرکز؛ رسمی |
غیرمتمرکز؛ رسمی |
سن و اندازه |
جوان (تازه) و کوچک |
قدیمی تر و بزرگتر |
قدیمی ترین و بزرگ ترین (یا فقط بزرگتر) |
درصد رشد |
ناسازگار اما در حال پیشرفت |
سریع |
آرام یا رو به زوال |
ارتباط و برنامه ریزی |
غیررسمی؛ رو در رو؛ برنامه ریزی کم |
نسبتاً رسمی؛ بودجه ها |
خیلی رسمی؛ برنامه های پنج ساله؛ قوانین و مقررات |
روش تصمیم گیری |
قضاوت فردی؛ وابسته به کارآفرین |
مدیریت حرفه ای؛ ابزارهای تحلیلی |
مدیریت حرفه ای؛ معامله |
ترکیب پرسنل مدیریت سطح اول (ارشد) |
افراد دارای دانش زیاد |
متخصصان |
استراتژیست ها؛ برنامه ریزان |
سیستم پاداش |
شخصی و ذهنی |
غیرشخصی و سیستماتیک |
غیرشخصی، رسمی و کلاً عینی |
الگوهای چرخه حیات اصلی
در طول دهه گذشته، تغییرات زیادی به الگوی چرخه حیات اصلی اضافه شدهاند. 5 زمینه الگوها در مقاله ما ارائه خواهند شد.
1) الگوهای منابع
a) الگوی منابع اجتماعی. در سال 1965، Arthur Sinchombe جهت نشان دادن اینکه در طول دورهای که یک سازمان برپا میشود، اثرات مداومی روی ساختار بعدی اش دارد، تلاش کرد. (Arthur Sinchombe ، «ساختار و سازمانهای اجتماعی» در کتاب سازمان ها). برای مثال، کارخانجات نساجی و ساخت اتومبیل در دوره مدرن، به طور متفاوتی ساختار یافتهاند زیرا در طول دوره زمانی مختلف برپا شده اند- منسوجات در طول قرن 19 و خودروها در طول قرن 20. در کارخانجات نساجی مربوط به اواسط 1960 ، میتوان اعضاء خانواده بدون حقوق را پیدا کرد: چنین موردی در کارخانجات ساخت اتومبیل وجود نداشت. اختلاف جالب توجه دیگر این است که بیشتر صنایع برپاشده در قرن 20 ، دارای بخشهای پرسنل با افراد آموزش دیده هستند؛ سازمانهای قبلاً برپا شده، به داشتن بخشهای پرسنل دقیق گرایش دارند. طبق گفته Sinchombe ، منابع اجتماعی موجود در زمان برپایی سازمان، تا حد زیادی ساختار آن را تعیین میکنند. سازمان آن را برای سود بردن از شرایط اقتصادی، تکنیکی و محیطی شکل میدهد و بیشتر ساختارها تحت تمام شرایط امکان پذیر هستند.
b) الگوی ساختار کمکی. الگوی Frank Tuzzolino و Barry Armandi پیشنهاد میکند که چرخه حیات سازمانی دارای 5 مرحله رشدی است که هریک در ارتباط با ساختار سازمانی معینی میباشند. مراحل وساختار اینها هستند: 1) ایجاد←ساختار فاقد عمومی؛ 2) رشد← ساختار اصلی؛ 3) ثبات← ساختار بوروکراسی؛ 4) زوال← ساختار تمرکز مجدد؛ 55) انحلال (فسخ)← فقدان ساختار. سازمان منحل میتواند دوباره متولد شود، آن میتوان دوباره با ساختار فاقد عمومیت و جدید ایجاد شود. شکل 2 این الگو را نشان میدهد.
شکل 2- الگوی چرخه حیات ساختار کمکی Armandi و Tuzzolino
منبع: Frank Tuzzolino و Barry Armandi ، طرح سازمانی، کمکی و چرخه حیات، دانشگاه روندهای مدیریتی (1982).
Tuzzolino و Armandi الگوی مفهوم کمکی سازمانی را ارائه میدهند، که به عنوان دستمزدهای اعضاء سازمانی بیش از آنچه سازمان باید به آنها به منظور عملکرد کافی جهت حفظ سازمان بپردازد، تعریف شده است. منحنی کاهش، زنگوله شکل است. سازمانهای تقریباً ایجادشده و منحل شده، به سختی دارای کاهش هستند؛ سازمانهای رو به رشد و زوال دارای کاهش معینی بوده و سازمان بوروکراسی ثابت، کاهش قابل توجهی دارد.
2) الگوهای بحران
a) الگوی مقابله موقعیتی. الگوی Gordon Lippitt ثابت میکند که بحرانها نیازمند توجه متمرکز سازمانی در مفهوم تعریف مرحله رشد چرخه حیات هستند( Gordon Lippitt ، مراحل رشد در سازمان ها، نیویورک، 19699). مکان سازمان در چرخه حیاتاش، طبق اندازه، سهم بازار، سن یا تجربه مدیریت تعیین نشده است بلکه در روش احتمال مدرن، با آنچه موضوع اصلی سازمان روبرو میشود و چگونگی مواجهه با آنها، تعیین میشود. اگر بحران به مرحله بعدی حرکت کند، سازمانها باید به طور موفقیت آمیز و مناسب بحران مرحله را دربرگیرند. Lippitt 66 موقعیت یا مواجهه بحرانی را شناسایی کرد. آنها بیشتر به ترتیب زیر رخ میدهند.
- راه اندازی سرمایه گذاری. چطور و چه تعداد از ما خواستار ریسک کردن به طور فردی و مالی برای حفظ این سرمایه گذاری هستیم؟
- بقا و فداکاری. چه تعداد از ما خواستار فداکاری شخصی و مالی برای حفظ این سازمان هستیم؟
- رسیدن به ثبات. آیا ما خواستار رسمی بودن سازمان هستیم؟ آیا ما خواستار پذیرش و اجرای نظم و ترتیب هستیم؟
- غرور و شهرت. آیا ما خواستار درگیرشدن با خودآزمایشی هستیم؟ آیا ما با تهدیدهای خارجی برای شهرت سازمان خواهیم جنگید؟
- توسعه بیگانگی. آیا ما خواستار ارائه اثر تغییراتی که ما را فردی منحصر به فرد خواهند ساخت، هستیم؟
- همکاری با جامعه. آیا ما خواستار کمک به کارمندان مان، جامعه مان و ملت مان جهت تکمیل آنها بدون چشم داشتن به عایدی مستقیم هستیم؟ آیا ما از منابع مان برای بهبود کیفیت زندگی انسان استفاده خواهیم کرد؟
دو بحران اول بیشتر در مرحله تولد (پیدایش)، دو بحران دوم در مرحله جوانی و دو بحران سوم در مرحله بلوغ رخ میدهند.Lippitt معتقد بود که سازمانها به خاطر تغییرات شدید در محیط خارجی و به خاطر اینکه آنها در سازماندهی و مواجهه با 66 بحران چشمگیر با شکست روبرو میشوند، کاهش مییابند.
b) الگوی تکامل- چرخش (انقلاب). Larry Greiner سازمان را به صورت توسعه یافته از طریق دورههای تکاملی که هریک با یک انقلاب به پایان رسیده، تصور کرد (Larry Greiner ، تکامل و انقلاب به عنوان رشد سازمانها، 19722). در طول دوران تکاملی، سازمان از رشد بدون عقب نشینیهای اقتصادی عمده روی اختلال درونی شدید بهره مند میشود. دوران انقلابی معمولاً روی رویکردهای مدیریتی طراحی شده برای اندازه کوچک تر و زمان زودتر رخ میدهند. در طول هر دوره انقلابی، کار بحرانی مدیریت، کشف روشهای جدید جهت اداره سازمان در طول دوره تکاملی بعدی است. طول این دوره سازمانی از صنعتی به صنعت دیگر متغیر است. دورههای تکاملی اغلب از 4 تا 8 سال متغیر هستند. برای رشد سریع صنعت، آنها ممکن است کوتاه تر باشند و برای یک صنعت بالغ، آنها میتوانند طولانی باشند.
- مرحله رشد 1 : ایجاد. در طول مرحله اول آن، سازمان محصول و بازارش را ایجاد میکند.
- بحران رهبری. همانطوریکه شرکت رشد میکند، تولید زیاد آن نیازمند دانش بیشتر درباره اثربخشیهای ساخت است. مدیریت مؤثر تعداد زیادی از کارمندان از طریق ارتباط غیررسمی، غیرممکن شد. برخلاف کارمندان اصلی، کارمندان جدیدی وجود دارند که با تخصیص شدید به محصول یا سازمان تحریک نشده اند. پیشرفت ها برای به وجود آوردن انقلاب اول ترکیب میشوند: بحران رهبری. راه حل، قراردادن و انتصاب مدیر تجاری قوی و قابل قبول برای مؤسس سازمان که بتواند از اصول و تکنیکهای مدیریت مؤثر برای هدایت سازمان استفاده کند، است.
- مرحله رشد 2 : هدایت. تحت تسلط رهبری جدید و قابل، سازمان وارد دوره تکاملی دوم با برخی مشخصات جدید میشود.
بحران های استقلال داخلی. هرچند این تکنیکهای جدید، تلاشهای کارمند را به طور مؤثرتر به سمت رشد هدایت میکنند، آنها نهایتاً برای سازمانی که بزرگتر، پیچیدهتر و متمایزتر است، ناقص میباشند. مدیران سطح پائین و ناظران، خودشان را محدود به سلسله مراتب ناجور و متمرکز میدانند. آنها بین رویکردهای برپاشده و ارائه آشکار، از هم گسیخته هستند و بحران استقلال داخلی، درحالیکه مدیر سطح پائین خواستار آزادی بیشتر برای تصمیم گیری است، توسعه مییابد. نتیجه این «انقلاب»، دادن اختیارات بیشتر است.
- مرحله رشد 3 : نمایندگی (وکالت). این مرحله رشد از کاربرد موفق یک ساختار سازمانی غیرمتمرکز تکامل مییابد. گسترش در این مرحله، اساساً از طریق محرک در سطوح پائین تر رخ میدهد. مدیران در این سطوح دارای اختیار و محرکهایی برای نفوذ به بازارهای بزرگتر، پاسخ گویی سریع تر به مشتریان و توسعه محصولات هستند.
بحران کنترل. مدیریت ارشد، سیستمهای کنترل رسمی جدید را آغاز و اداره میکند.
بحران خط قرمز. کمبود اعتماد، بین خط و پرسنل و بین مراکز فرماندهی و فیلد ساخته میشود. تعداد سیستمها و برنامههای جدید، سودمندی آنها را افزایش میدهند. همانطوریکه رویکردها، اولویتی را روی حل مسئله ارائه میدهند و ابتکار کاهش مییابد، چهارمین بحران «نوع قرمز» انقلابی رخ میدهد. سازمانها با قراردادن تأکید جدید روی همکاری میان فردی قوی، بر بحران غلبه میکنند.
- مرحله رشد 5 : همکاری. در این مرحله جدید، سازمان بر خودبخودی بیشتر در مدیریت، کار گروهی و مواجهه و تحلیل ماهرانه اختلافات میان فردی تأکید میکند.
بحران بی نام بعدی. بسیاری از شرکتهای آمریکایی بزرگ، اکنون در مرحله تکاملی همکاری کننده هستند. هرچند ما باید منتظر مشاهده آنچه بحران انقلابی این شرکت مواجه میشود باشیم، Greiner پیشنهاد میکند که تکامل عمده بعدی ممکن است خستگی فیزیکی و روحی کارمند که با کار گروهی زیاد و فشار استرس زا برای راه حلهای ابتکاری برای مشکلات سازمانی ایجاد شده، باشد. این بحران نیازمند ساختارهای جدید خواهد بود و دوباره نو میشود. Greinerپیشنهاد میکند که ساختارهای سازمانی مضاعف ممکن است با عقب نشینی کارمندان حاصل شوند و مفاهیم Greinerدرباره اینکه چطور سازمان از تولد تا بلوغ تکامل مییابد، در شکل 33 نشان داده شده است. در هر مرحله تاریخچه زندگی سازمان، ساختارها و رویکردهای مختلف به صورت مناسب ظاهر میشوند. شکل، سازمان را با تکامل بیشتر نیز نشان میدهد. اینکه آیا ساختارهای مناسب، با مرحله چرخه حیات یا اندازه سازمانی تعیین شده اند، مورد سؤال است.
3)الگوهای زوال و رکود
a) الگوی Whetten
بیشتر تئوری پردازان سازمان متمایل به تمرکز روی مراحل اولیه الگوی چرخه حیات کلی هستند. از اوایل دهه 1980 ، مرحله زوال توجه زیادی را دریافت کرده است. دو همکار قابل توجه، David A.Whetten و Jeffrey D.Ford هستند (David A.Whetten . «منابع، واکنش ها و اثرات زوال سازمانی» در موضوعات چرخه حیات سازمانی در ایجاد، تغییرشکل و زوال سازمان ها، 1980؛ Jeffrey D.Ford . «وقوع پسماند ساختاری در زوال سازمانها»، آکادمی بررسی مدیریت، 19800).
شکل 3- مراحل تکامل و انقلاب سازمانی Greiner
Whetten کاهشهای سازمانی مرتبط را با کاهشهایی در مقیاسهای چشمگیر مثل اعضاء کارمندان، سودها، اعضاء سازمانی و غیره مشخص کرده است. کاهش منجر به استرس افزایش یافته روی اعضاء سازمانی، درگیری میان فردی بیشتر، روحیه کم و گردش زیاد میشود. کاهش درمیان جاهای دورافتاده هیئت مدیره در تمام بخشهایی که خودشان را مؤثر و کارا ثابت کرده اند، هدایت میشود. Whetten 44 منبع کاهش سازمانی را نشان میدهد: تحلیل رفتگی، آسیب پذیری، از دست دادن مشروعیت و تحلیل محیطی.
تحلیل رفتگی. سازمانها میتوانند لبه شان را رها کرده (آزاد گذاشته) و در تنظیم زمانهای مسئولیت با شکست روبرو میشوند. کاهش ایجادشده با کمبود حساسیت به مسئولیت میتواند در هر مرحله چرخه حیات در سازمانهای تازه و قدیمی رخ دهد.
آسیب پذیری. سازمانهای تازه کار، نسبت به شکست حساس تر هستند. سازمانهایی که قبل از شروع منحط میشوند، اغلب با افرادی با پیش زمینههای فنی قوی اما بدون دانش در زمینههای مهم دیگر مثل بازاریابی و مالی شروع میشوند.
از دست دادن مشروعیت. چرا سازمان ما وجود دارد؟ اگر سازمان نتواند پاسخ معتبری را برای این سؤال ارائه دهد، مشروعیت احتمالی اش را از دست داده و ممکن است به زودی از بین برود.
تحلیل محیطی. تحلیل یک مفهوم تئوری است که به گرایش برگشت ناپذیر سیستم به سمت افزایش اختلال و رکود اشاره میکند. وقتی محیط سازمان شروع به فرسایش میکند، زوال سازمان ممکن است به زودی دنبال شود. Whetten چندین پاسخ سازمانی ممکن به کاهش را توصیف میکند، در میان آنها: دفاع کردن، پاسخ دادن، جلوگیری کردن و تولید کردن، هستند. پاسخ انتخاب شده، به اینکه آیا سازمان تغییر منع شده را میپذیرد یا محترم میشمرد، وابسته خواهد بود. شکل 4 الگوی Whetten را شرح میدهد. پاسخهای پیش گستر، پاسخهای راه اندازی شده با سازمان قبل از اینکه تغییری رخ دهد، هستند. پاسخهای واکنشی تا زمانیکه تغییر مثبت باشد، ساخته نمیشوند. اگر نگرش سازمان منفی باشد، ابتدا جهت جلوگیری از وقوع تغییر تلاش خواهد کرد و سپس از آن در مقابل تغییر حمایت میکند.
شکل 4- پاسخ های مدیریت به تغییر القاشده محیطی.
b) الگوی Jeffrey Ford . این الگو به چندین مشخصه سازمانها در کاهش اشاره کرده است. افزایش در تعداد مدیران ممکن است در طول کاهش نسبت به مراحل رشد چرخه حیات بیشتر باشد.
- برای یک سطح با اندازه معین، سازمانهای درحال کاهش نسبت به سازمانهای درحال رشد، ساختاریافته تر هستند. تغییرات ساختاری در طول رشد نسبت به کاهش، سریع تر رخ میدهند.
- روابط ساختار- اندازه در طول دورههای رشد، بعد از دوره کاهش (زوال) مشابه دوره قبل از کاهش نیستند. کاهش باعث تغییرات ساختاری میشود. برپایی مجدد ساختار اصلی بعد از کاهش، مشکل است. Ford این پدیده را «پسماند ساختار» مینامد.
c) الگوی رکود. T.Hannan Michael و John Freeman فرضیهای به وجود آوردهاند که همانطوریکه سازمان از طریق چرخه حیات حرکت میکند، تمایل بیشتری به رکود دارد- بی میلی درنتیجۀ ناتوانی تغییر. سازمانهای جدیدتر کوچک تر در مقابل تهدیدات و فرصتها نسبت به سازمانهای بزرگتر و قدیمیتر با سرعت بیشتری واکنش نشان میدهند. در مراحل اولیه چرخه زندگی، سازمان با برنامهها و ساختارهای مختلف آزمایش میشود- جهتِ یافتن یک ترکیب موفق تلاش میکند. وقتی سازمان موفق میشود، به حفظ و تکرار الگوی موفق گرایش دارد. همانطوریکه سازمان از طریق چرخه حیات اش حرکت میکند، رکود شروع میشود، درنتیجه ساختارهای موفقِ بخش را دوباره ایجاد میکند.